جیغ و داد و ونگ
به دنیا اومدی، بچه قشنگ
راستی، می خواستی به دنیا بیایی؟
اینجا را دوست داری گلابی؟
زندگی را شروع کردی با داد و قال
مامان و بابا از اومدنت هستند خیلی خوشحال
این حماقت، برای تو می ده، خیلی حال
وقتی گرسنه ای،می کنی گریه و زاری
عوض کردنت برای مامان و بابا هست یه وظیفه، آری
شبها وقتی همه جا هست خاموش
جیغ و هوارت، می خراشه گوش
اونوقت تورو باید گرفت در آغوش
بوسه نشه فراموش
وای دیگه دراومد آفتاب
بسه گریه، بگیر آسوده بخواب
هر روز باید ازت بشه پرستاری
هی بغلت کنند، عجب کاری
مامان و بابا می خوان برن جشن و بالماسکه
اما تو دوست داری روروک و کالسکه
هرکی نگاهت کنه جیغ می کشی فت و فراوون
نمی خواهی از بغل مامان و بابا بیایی تو بیرون
حمله می کنی به همه چیز مثل یه غارتگر
هر چی بخواهی، همه حلقه به گوشند و فرمانبر
مامان و بابای بیچاره تو را می کنند تحمل
آخه خیلی نازی و گل و تپل و مپل
بعد از حمام می گیری می خوابی
تو موش کوچولوی گلابی
لبخند روی لب و چشمها خفته
تولدت مبارک ای غنچه
تقدیـــــــــــــم به خــــــــــــــــودم
کیک بفرمایید!!!
من کادو میخوام!!!
حالا بیاین وسط یکم قر بدید!!!
حالا دست دست!!!
خوش اومدید!!!
نظرات شما عزیزان:
.
خط و نشان دوزخش را برایم نکشد !
.
.
.
.
.
جهنم تر از نبودنت جایی را سراغ ندارم . . .